فرانتس کافکا در ۳ ژوئیهٔ ۱۸۸۳ در پراگ (امپراتوری اتریش-مجارستان) در خانوادهای یهودی و آلمانیزبان به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند از شش فرزند بود. دو برادر کوچکترش پیش از ششسالگی درگذشتند، و سه خواهرش بعدها در اردوگاههای مرگ نازیها کشته شدند .

  • سایۀ پدر:
    پدرش، هرمان کافکا، بازرگانی مستبد و جاهطلب بود که فضایی ترسناک در خانواده ایجاد میکرد. رفتار او چنان تأثیری بر فرانتس گذاشت که در یادداشتهایش اعتراف کرد: “رابطه با پدرم فقط به سلاموعلیک روزانه محدود میشد” . این تنشها بعدها در آثارش (مانند “داوری”) بازتاب یافت.

تحصیلات و شکلگیری هویت ادبی

  • گذار از شیمی به حقوق:
    کافکا ابتدا در دانشگاه چارلز پراگ شیمی خواند، اما پس از دو هفته به حقوق تغییر رشته داد تا هم رضایت پدر را جلب کند و هم زمان بیشتری برای کلاسهای ادبیات و هنر داشته باشد .
  • دایرهٔ صمیمی پراگ:
    در دانشگاه با ماکس برود (نویسنده) و فلیکس ولچ آشنا شد. این دوستان حلقهٔ ادبی تشکیل دادند که تا پایان عمر حامی کافکا بودند. برود بعدها نقشی حیاتی در انتشار آثارش ایفا کرد .

حرفه و تناقضهای شغلی

  • کار در بیمه و اختراع کلاه ایمنی:
    کافکا از ۱۹۰۸ در مؤسسهٔ بیمهٔ حوادث کارگری بوهم مشغول شد. او با بررسی آسیبهای شغلی کارگران، به کاهش ۲۵٪ تلفات کمک کرد و برای طراحی کلاه ایمنی مدال افتخار دریافت کرد .
  • نوشتن بهمثابه “عبادت”:
    با وجود موفقیت شغلی، کار را “نانآوری” میدانست و شبها پس از شیفت کاری مینوشت. در نامهای شکایت کرد: “ساعات کاری طولانی، نوشتن را ناممکن میکند” .

روابط عاشقانه و تنهایی

  • فلیسه باوئر: عشق نامهنگارانه:
    در ۱۹۱۲ با فلیسه (نمایندهٔ یک شرکت دیکتافون) آشنا شد. طی ۵ سال، ۵۰۰ نامه بینشان ردوبدل شد، اما دو نامزدی آنها به دلیل ترس کافکا از ازدواج و بیماری سل شکست خورد. او در نامهای هشدار داد: “با من فقط رنج کامل تجربه خواهی کرد” .
  • پایان غمگین:
    پس از فلیسه، با میلنا یزنسکا (روزنامهنگار) و دورا دیامانت (معلم کودکستان) رابطه داشت. دورا او را با تلمود آشنا کرد و تا آخرین لحظات مرگ از او پرستاری نمود .

بیماریها و فروپاشی جسمی

  • سل و پیامدهای مرگبار:
    در ۱۹۱۷ بیماری سل تشخیص داده شد. کافکا برای درمان به آسایشگاههای مختلف رفت، اما در ۱۹۲۴ وضعیت گلویش چنان وخیم شد که قادر به بلع نبود. مرگ او در ۳ ژوئن ۱۹۲۴، نتیجه گرسنگی تحمیلی بود .
  • رنجهای روانی:
    او از افسردگی حاد، اضطراب، بیخوابی و میگرن رنج میبرد. یادداشتهایش نشان میدهد که بیخوابی را “شرط لازم برای نوشتن” میدانست: “این فراموش کردن خویشتن است، نه هوشیاری!” .

آثار ادبی و وصیتنامهٔ نقضشده

  • شاهکارهای ناتمام:
    کافکا در حیات خود تنها چند داستان کوتاه (مانند “مسخ”، ۱۹۱۵) منتشر کرد. رمانهای بزرگش (محاکمه، قصر، آمریکا) ناتمام ماندند. سبک منحصربهفرد او با شروعهای شوکآور (مثل تبدیل شدن به “حشره” در مسخ) و فضای کافکایی (ترس از بوروکراسی بیمعنی) شناخته میشود .
  • نقض وصیت:
    او به ماکس برود وصیت کرد همهٔ آثارش را بسوزاند، اما برود آنها را نجات داد و منتشر کرد. دورا دیامانت نیز ۲۰ دفترچه از یادداشتهایش را پنهان کرد (که بعدها توسط گشتاپو ضبط شد) .

میراث: “کافکایی” بهمثابه یک جهان

  • اصطلاح کافکایی (Kafkaesque):
    به موقعیتهای پیشپاافتادهای اشاره دارد که با نامعقولیِ فراواقعگرایانه توصیف میشوند؛ مانند محاکمهای بدون اتهام در “محاکمه” یا تلاش بیثمر برای ورود به “قصر” .
  • تأثیر جهانی:
    پس از مرگ، کافکا به نماد اگزیستانسیالیسم و پوچی مدرن تبدیل شد. جایزهٔ ادبی “فرانتس کافکا” (از ۲۰۰۱) و نامگذاری یک سیارک به نام او (۱۹۸۳)، گواه این تأثیر هستند .

در یک نگاه:

دوره رویداد
۱۸۸۳ تولد در پراگ
۱۹۰۶ فارغالتحصیل حقوق
۱۹۱۲ آشنایی با فلیسه، نوشتن “مسخ”
۱۹۱۷ تشخیص بیماری سل
۱۹۲۴ مرگ در وین
۱۹۲۵-۱۹۲۷ انتشار آثار توسط ماکس برود

کافکا زندگی را همچون “تبری برای شکستن دریای منجمد درون ما” میدید . امروز، صدای او نهتنها در ادبیات، که در فلسفه، سینما و حتی روانشناسی طنینانداز است؛ یادآوری که رنجهای شخصی میتوانند به اسطورههای جهانشمول بدل شوند.