ارنست همینگوی (۱۸۹۹–۱۹۶۱) در اوکپارک، ایلینوی زاده شد. زندگی او از کودکی با طبیعتگرایی افراطی پدرش شکل گرفت: آموزش تیراندازی از ۲.۵ سالگی، ماهیگیری در ۳ سالگی، و زندگی در جنگلهای میشیگان همراه سرخپوستان اُجیبوی . تجربیات او در جنگ جهانی اول به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در ایتالیا (۱۹۱۸) نقطه عطفی تراژیک بود: مجروحیت توسط ترکش، ۱۲ عمل جراحی، و عشق نافرجام به پرستارش اگنز ایچ وان کوراسکی که اساس رمان وداع با اسلحه شد . او در طول زندگی:
همینگوی با خلق آثاری مینیمال اما نمادین، مضامین شکست قهرمانانه و پوچانگاری جنگ را بازتعریف کرد:
همینگوی با الهام از روزنامهنگاری در کانزاسسیتی استار، سه اصل بنیادین ایجاد کرد:
“اگر نویسنده آنچه را میداند حذف کند، اثر عمیقتر میشود” .
مثال: در وداع با اسلحه، توصیف باران به جای گفتن “جنگ وحشتناک است”.
جملههای کوتاه و افعال پویا ✍️
پرهیز از صفتهای زائد: به جای “شدیداً گریست”، نوشتن “گریه کرد” .
نویسندگان ایرانی با برداشتی گزینشی از تکنیکهای همینگوی، رئالیسم ایرانی را متحول کردند:
نویسنده | اثر شاخص | تأثیرپذیری | تفاوتها |
---|---|---|---|
صادق هدایت | داش آکل | شخصیتهای تراژیک | تمرکز بر تقدیرگرایی شرقی |
صادق چوبک | تنگسیر | رئالیسم تلخ | نقد “تقلید سطحی” |
ابراهیم گلستان | آذر، ماه آخر پاییز | نثر موجز | تلفیق با نثر سعدی |
احمد محمود | زمین سوخته | روایت جنگ انسانی | شخصیتهای با تحول کمتر |
بررسی داستان پیرمرد بر سر پل و مینیمالیسم دفاع مقدس نشان میدهد نویسندگان ایرانی به دلیل شعارزدگی و احساسیگری نتوانستهاند به عمق ایجاز همینگوی دست یابند .
همینگوی مفاهیم اگزیستانسیالیستی را در ادبیات داستانی تزریق کرد:
“جهان همه را در هم میشکند و پس از آن، بسیاری در جاهای شکسته مقاومتر میشوند” (وداع با اسلحه) .
همینگوی فراتر از ادبیات، اسطوره مدرن ماجراجویی را ساخت. تأثیر او بر سینما (ناخدا خورشید تقوایی از رمان داشتن و نداشتن) و فلسفه (مقاومت در پوچی آلبر کامو) ادامه دارد . سبک او امروز الگویی برای روایتگری دیجیتال است:
“خوبی کتابهای بزرگ این است که از واقعیت راستترند” .
پایان تراژیک او در ۱۹۶۱، خود انعکاسی از تناقض زندگیاش بود: ستایشگر زندگی، اما مغلوب افسردگی. با این حال، همانگونه که سانتیاگو اسکلت ماهی را به ساحل آورد، همینگوی نیز اسطوره شکستناپذیری انسان را به ادبیات جهان هدیه داد.